جدول جو
جدول جو

معنی کله کوتی - جستجوی لغت در جدول جو

کله کوتی
سر و فرق
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ لِ کَ لِ)
دهی از بخش مینودشت شهرستان گرگان است و 650 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(پَ هََ)
نام یکی از مراتع و چراگاههای اشرف. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 64)
لغت نامه دهخدا
(پَ لَ)
نام یکی از قریه های آمل. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 114)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
فقیه و خطاط بود. وی از شاگردان محمود شکری آلوسی و علی آلوسی و عبدالوهاب نائب بوده است. و عهده دارامامت در جامع اصفیه بود و در بعقوبه نیز مدتی به افتاء مشغول شد و در سال 1335 هجری قمری در بغداد درگذشت و در مقبرۀ غزالی دفن شد. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(کُ لَهْ)
شخصی که کلاهی از پوست (بره و جانوران دیگر) بر سر نهد. کلاه پوستی. (فرهنگ فارسی معین) :
از کله پوستیان گفت جوانی که فلان
متعصب به فلان طرز کلاه است و قباست.
(فرهنگ فارسی ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(کَ لَ)
طائفه ای از علی اللهیان در کوههای شمال تهران، با قدهای بلند و دستهای دراز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(کَ لِ)
از کوههای ناحیۀ کرمانشاهان است و از ارتفاعات جبال پیشکوه بشمار می رود. (از جغرافیای غرب ایران ص 26 و 29)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِ)
فنی است از کشتی، و آن عبارت است از کوبیدن پیشانی خود به پیشانی حریف. (فرهنگ فارسی معین) :
کلۀ قند به وارفتگی خویش نکوست
کله کوب دگران کلۀ مردانۀ اوست.
(بنقل فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کله پوستی
تصویر کله پوستی
شخصی که کلاهی از پوست (بره و جانوران دیگر) بر سر نهد: (از کله پوستیان گفت جوانی که فلان متعصب بفلان طرز کلاهست و قباست)، (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کله کوب
تصویر کله کوب
فنی است از کشتی و آن عبارتست از کوبیدن پیشانی خود به پیشانی حریف: (کله قند بوارفتگی خویش نکوست. کله کوب دگران کله مردانه اوست)، (گل کشتی)
فرهنگ لغت هوشیار
قله ای به ارتفاع ۳۰۸۲ متر نزدیک شاه علمدار کلاردشت، نام دهکده ای از کلارستاق نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی راه رفتن که شخص به اشیای روبرو و زیر پایش بی توجه باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
حلقه ی بالای زنگوله که زنجیر از آن عبور کند، قسمتی از جعبه
فرهنگ گویش مازندرانی
ساخت و احداث جوی آب جوی درست کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
برخورد سر دو نفر با هم، کسی که پیشانی بزرگ و برآمده ای دارد
فرهنگ گویش مازندرانی
نام درختی است
فرهنگ گویش مازندرانی
نام قلعه ای قدیمی در نشتای تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه ای که محل رویش گیاه آقطی است
فرهنگ گویش مازندرانی
نفهم و کند ذهن
فرهنگ گویش مازندرانی
به علت مصیبت و رسیدن بلا، بر سر و فرق کوفتن
فرهنگ گویش مازندرانی