فقیه و خطاط بود. وی از شاگردان محمود شکری آلوسی و علی آلوسی و عبدالوهاب نائب بوده است. و عهده دارامامت در جامع اصفیه بود و در بعقوبه نیز مدتی به افتاء مشغول شد و در سال 1335 هجری قمری در بغداد درگذشت و در مقبرۀ غزالی دفن شد. (از معجم المؤلفین)
فقیه و خطاط بود. وی از شاگردان محمود شکری آلوسی و علی آلوسی و عبدالوهاب نائب بوده است. و عهده دارامامت در جامع اصفیه بود و در بعقوبه نیز مدتی به افتاء مشغول شد و در سال 1335 هجری قمری در بغداد درگذشت و در مقبرۀ غزالی دفن شد. (از معجم المؤلفین)
شخصی که کلاهی از پوست (بره و جانوران دیگر) بر سر نهد. کلاه پوستی. (فرهنگ فارسی معین) : از کله پوستیان گفت جوانی که فلان متعصب به فلان طرز کلاه است و قباست. (فرهنگ فارسی ایضاً)
شخصی که کلاهی از پوست (بره و جانوران دیگر) بر سر نهد. کلاه پوستی. (فرهنگ فارسی معین) : از کله پوستیان گفت جوانی که فلان متعصب به فلان طرز کلاه است و قباست. (فرهنگ فارسی ایضاً)
فنی است از کشتی، و آن عبارت است از کوبیدن پیشانی خود به پیشانی حریف. (فرهنگ فارسی معین) : کلۀ قند به وارفتگی خویش نکوست کله کوب دگران کلۀ مردانۀ اوست. (بنقل فرهنگ فارسی معین)
فنی است از کشتی، و آن عبارت است از کوبیدن پیشانی خود به پیشانی حریف. (فرهنگ فارسی معین) : کلۀ قند به وارفتگی خویش نکوست کله کوب دگران کلۀ مردانۀ اوست. (بنقل فرهنگ فارسی معین)